چند دقیقه ابتدایی فصل 2 Halo بهترین تا به حال این سریال است
گلوریولفصل اول شبیه یک اقتباس از بازی های ویدیویی قدیمی بود: ناامید از جدی گرفتن و ترس از همه چیزهای عجیب و غریب منبع اصلی که مردم واقعاً دوست دارند. مطمئناً آتشبازیها، اسپارتانها، کورتانا و مستر چیف وجود داشت، اما یک داستان عاشقانه فوقالعاده نیز وجود داشت، یک موضوع آسیب اجباری، و تقریباً به اندازهای که انتظار داشتید بیگانگان وجود نداشت. خبر خوب این است که چند دقیقه ابتدایی فصل دوم، اولین نمایش در 8 فوریه، خلاصه ای کامل از همه اینها است. گلوریول سریال می تواند سال نوری بهتر از هر چیزی از فصل 1 باشد.
فصل دوم با تلاش مستر چیف و تیمش از اسپارتان ها برای نجات دهکده ای انسانی در سیاره ای به نام Sanctuary آغاز می شود. اتحاد در حال نزدیک شدن به سیاره است و در آستانه شیشه کردن آن است، اما این مانع از تلاش اسپارتی ها برای نجات هرکسی که می شود نمی شود. صحنه ای وجود دارد که مستر چیف با سر به موانع ناشناخته حمله می کند و در نهایت ده ها سنگهیلی را درگیر می کند. علیرغم CGI که گاهاً مشکوک است، مبارزه هیجانانگیز، شدید و گواه بزرگی است بر چیزی که مستر چیف و هموطنان اسپارتانیاش را بسیار خاص میکند – بهعلاوه، حتی یک تکان سر کوتاه به داور برای اندازهگیری خوب وجود دارد. این همان مبارزه ای است که تصور می کردید او در بازی ها انجام دهد، اگر تیراندازهای اول شخص نبود که شما را در تمام مدت به یک تفنگ گره می زد.
اما جالبتر، سکوتی است که پس از برخورد دلخراش رئیس با اتحاد رخ میدهد. در حالی که سفینههای فضایی بیگانگان در آمادهسازی برای نابودی سیاره، از آسمان آتش میبارند، چیف با زنی از دهکده صحبت میکند که ترجیح میدهد به جای فرار، در خانه خود بماند و بمیرد. او استدلال خود را با آرامش توضیح می دهد و مستقیماً به گیره کهربایی استاد چیف نگاه می کند و فقط انعکاس او به او نگاه می کند. او رابطه خود چیف با مرگ و فداکاری را زیر سوال می برد، سپس به درون آتش می رود و مرگ او را می پذیرد.
اگرچه همه اینها با کلاه ایمنی روی سرش اتفاق میافتد، درست مثل بازیهای ویدیویی، احساسات او کمتر از این نیست که تصویری نزدیک از چهره پابلو شرایبر داشته باشیم. چیف در مورد شکست خود در نجات کسی و تکمیل ماموریت خود، و همچنین از این ایده که نوعی فداکاری قهرمانانه وجود دارد که ممکن است برای او بسیار غریب به نظر برسد، می ترسد و دچار تعارض می شود. توانایی جسمانی شرایبر در زره حجیم اسپارت بسیار عالی و ارتباطی است و زمانی که سعی میکنید هر یک از آنها را در قالب کلمات بیان کنید، بیشتر از چیزی که Chief میتوانست باشد، موثر است. در آن لحظه، بلافاصله مشخص میشود که چیف هنوز عمیقاً انسانی است و با آسیبپذیریهایی دست و پنجه نرم میکند که برنامههای آموزشی شورای امنیت سازمان ملل نتوانستند به طور کامل آنها را از سرباز تقریباً کامل خود حذف کنند.
این دقایق کوتاه مجموع یک تجربه عالی است گلوریول در مقیاس میکرو نشان می دهد. اکشن دارد، شمشیرهای انرژی دارد، و مهمتر از آن، یکی از نمادین ترین شخصیت های خالی بازی را به بازی می کشاند و به معنای واقعی کلمه از گیره خود به عنوان یک آینه بسیار صیقلی استفاده می کند تا انسانیت شکسته اش را به او بازتاب دهد. این همه چیزی است که بازیها سعی میکنند به آن برسند، فقط به لطف عملکرد خارقالعاده شرایبر در In Armor، بهتر، پیچیدهتر و انسانیتر است. تنها نقطه ضعفش اینه که بقیه قسمت ها از نظر کیفیت نمیتونن باهاش کنار بیایند.
پس از این شروع فوق العاده، نمایش دوباره به پارامونت پلاس تبدیل می شود. گلوریول، حداقل در بیشتر موارد. دیالوگ ها به طرز محسوسی بهتر است، اکشن روان تر است، مجموعه ها و VFX بهتر است، اما هنوز هم بیشتر نمایشی است درباره اتلاف وقت بوروکراتیک و افرادی که از صحبت کردن درباره بیگانگان بسیار باحالی که تلاش می کنند بشریت را نابود کنند، خودداری می کنند. هیچکدام از اینها وحشتناک نیست، فقط یک ناامیدی بزرگ پس از نوار بالایی است که توسط صحنه افتتاحیه تعیین شده است. حداقل، این سریال باید بگوید که همه چیز بسیار بهتر از فصل اول و شروع امیدوارکننده ای برای کل فصل است.